در این مقاله، توضیح میدهم که مدیریت محصول چیست و سپس مسئولیتهای اصلی را که یک مدیر محصول در طول چرخه عمر محصول بر عهده دارد، توضیح میدهم.
طبق ویکی پدیا:
مدیریت محصول یک عملکرد سازمانی در یک شرکت است که با توسعه محصول جدید، توجیه تجاری، برنامه ریزی، تأیید، پیش بینی، قیمت گذاری، راه اندازی محصول و بازاریابی یک محصول یا محصولات در تمام مراحل چرخه عمر محصول سروکار دارد.
ساده ترین راهی که من برای برقراری ارتباط مختصر این موضوع پیدا کردم این است:
یک مدیر محصول مشکلات مشتری را درک میکند، فرصتها را شناسایی میکند، چشماندازی را تعریف میکند و تیمها و ذینفعان متقابل را برای ساخت و راهاندازی موفق محصولات هدایت میکند.
این تعریف کمی پیچیده است، و به هیچ وجه یک تعریف جامع نیست، اما به عنوان یک خط، من آن را بسیار توصیفکنندهتر و آموزندهتر از صرفاً «مدیرعامل یک محصول» دانستم، همانطور که بن هوروویتز اشاره کرد. در مقاله تحسین شده خود “مدیر محصول خوب / مدیر محصول بد”.
مدیران محصول «چه»، «چرا» و «چه زمانی» یک محصول را تعریف میکنند و به تیمهای مهندسی و طراحی امکان میدهند «چگونه» را تعریف کنند.
در اصل، ۶ مرحله در چرخه عمر توسعه محصول وجود دارد که یک مدیر محصول باید آنها را هدایت کند:
کشف – کشف و درک عمیق نقاط درد مشتری، پیشنهادات رقبا، اهداف استراتژیک داخلی، فناوری های موجود و روندهای صنعت به منظور شناسایی فرصت ها برای محصولات یا ویژگی های جدید.
تعریف – تعریف آنچه باید ساخته شود، منابعی که مورد نیاز خواهد بود، و جزئیات الزامات برای آنچه که محصول باید بتواند انجام دهد تا مشکل مورد نظر را حل کند.
اعتبارسنجی – صحبت با کاربران و تأیید اعتبار محصول، نمونه اولیه یا طرح های پیشنهادی مورد نظر به منظور کاهش ریسک و اطمینان از کار تیم بر روی راه حل مناسب.
پیاده سازی – همسوسازی، ایجاد انگیزه، توانمندسازی و رهبری یک تیم متقابل برای ساخت محصول.
راه اندازی – در دسترس قرار دادن محصول برای کاربران، بشارت دادن به آن و هماهنگی با سایر تیم ها برای تشویق به پذیرش.
اندازه گیری – استفاده از تجزیه و تحلیل و تحقیقات کیفی برای اندازه گیری موفقیت محصول و برنامه ریزی برای بهبود.
۱- کشف کنید
همانطور که کلی کریستنسن، استاد دانشکده بازرگانی هاروارد میگوید، در طول مرحله کشف، مدیران محصول باید یا دانش مشتریان هدف خود را داشته باشند تا در مورد نیازهای آنها و «کارهایی که برای انجام آنها نیاز دارند» بیاموزند.
آنها این کار را با صحبت با مشتریان، درک عمیق نقاط درد آنها و متبلور ساختن ماهیت آنها انجام می دهند تا بتوان آنها را به الزامات محصول تبدیل کرد که تیم آنها می تواند روی آنها کار کند.
PM ها همچنین باید از روندهای بازار و پیشنهادات رقبا به خوبی مطلع باشند. آگاه شدن از کاری که دیگران انجام می دهند اولین گام در توانایی تشخیص آگاهانه است.
من شخصاً دو چیز را برای اطلاع از آنچه در بازار شما اتفاق میافتد و آنچه رقبای شما در حال انجام آن هستند مفید میدانم:
راهاندازی Google Alerts به منظور دریافت هشدارهای روزانه یا هفتگی برای اشارههای قابلتوجه مرتبط با صنعت، رقبا، و سایر شرایط کلیدی که میخواهید از آنها مطلع شوید.
ایجاد حسابهای نمایشی/تست تمام محصولات رقیب خود (که آنها را ارائه میدهند) و استفاده مکرر از آنها، توجه به کارهایی که آنها به خوبی انجام میدهند و در کجا با مشکل مواجه هستند.
اغلب، رقبا ممکن است قبلاً مشکل خاصی را حل کرده باشند که شما با آن دست و پنجه نرم می کنید و شما می توانید از آن درس بگیرید، به جای تلاش برای اختراع مجدد چرخ – به طوری که بتوانید انرژی خود را بر روی تمایز در سایر زمینه ها متمرکز کنید.
آگاه بودن و آگاه بودن شما را قادر می سازد تا این کار را انجام دهید.
۲- تعریف کنید
با تمام تحقیقاتی که در دست دارید، و درک روشنی از مشکل مشتری که قصد حل آن را دارید، و همچنین اهداف استراتژیکی که در تلاش برای دستیابی به آن هستید، زمان آن رسیده است که مشخص کنید چه محصولی باید ساخته شود.
مدیران محصول آنچه را که به عنوان سند الزامات محصول یا به اختصار PRD شناخته میشود، پیشنویس میکنند، که سندی است که اهداف، زمینه، تحقیقات پشتیبان را توصیف میکند و فهرستی از داستانهای کاربر و الزامات کاری را که یک محصول باید قادر به انجام آن باشد ارائه میکند. به منظور حل موفقیت آمیز مشکل مشتری مورد نظر.
مارتین کیگان یک راهنمای عالی در مورد نحوه نوشتن یک PRD خوب دارد.
۳- اعتبار سنجی
هنگامی که الزامات پیش نویس شد، در صورت امکان، کار خوب با طراحان و پیش نویس یک نمونه اولیه ساده به منظور اعتبار بخشیدن به راه حل پیشنهادی است.
در این مرحله، مهم است که خطر ساختن چیز اشتباه را تا حد امکان کاهش دهید. هنگامی که یک محصول ساخته می شود، رفع اشتباهات بسیار پرهزینه است.
این می تواند به سادگی ارائه پیشنهاد شما و دریافت بازخورد از همتایان یا حتی مشتریان (مراقب تعصب افراد) و بررسی دقیق افکار آنها باشد. از خود سؤالاتی بپرسید مانند “چگونه بفهمم این درست است؟” و در ارزیابی خود منتقد باشید.
به طور مشابه، مدیران محصول می خواهند اعتبار سنجی کنند
با مهندسان در مورد آنچه از نظر فنی امکان پذیر است، به صورت داخلی با مهندسان مشورت کنید، دامنه تلاش را تعیین کنید، و تا جایی که ممکن است به منظور ایجاد راه حل های “کمتر” و ارائه ارزش زودتر به مشتریان، معاوضه کنید.
احتمالاً قبل از اینکه آنها را درست انجام دهید، چندین بار الزامات، نمونههای اولیه و طرحها را تکرار خواهید کرد.
۴- اجرا کنید
هنگامی که الزامات نهایی شد، یک مدیر محصول اکنون باید با منابع طراحی و مهندسی هماهنگ شود تا بتواند محصول را بسازد.
در زمان خود، یک مدیر محصول باید به طور فعال ارتباط برقرار کند، شفاف سازی کند، و اقدامات لازم را انجام دهد تا تیم تعیین شده را به طور کامل در مورد کارهایی که باید انجام شود هماهنگ کند.
همانطور که طراحان و مهندسان شروع به کار بر روی محصول می کنند (اغلب طراحان قبل از نوشتن هر کدی ابتدا طراحی می کنند)، ناگزیر سوالات مربوط به محصول وجود خواهد داشت که مدیر محصول باید به آنها پاسخ دهد.
حتی ممکن است چالشهای پیشبینینشده یا تغییراتی در حوزه وجود داشته باشد که ممکن است تیم را مجبور به معاوضهها و اولویتبندی مجدد یا عدم شناسایی ویژگیهای خاص کند. اگر این اتفاق بیفتد، این مسئولیت یک مدیر محصول است که آن تصمیمات را بگیرد.
۵- راه اندازی کنید
پس از اتمام پیاده سازی، محصولی آماده عرضه می باشد.
در این مرحله، مدیران محصول ممکن است مجبور شوند با مدیران انتشار، مهندسان یا منابع DevOps هماهنگ شوند تا محصول را در دست مشتریان قرار دهند.
برای افزایش آگاهی و پذیرش کاربر، تیمهای بازاریابی و فروش نیز ممکن است درگیر شوند.
مدیران محصول در این مرحله به سادگی محصول را تحویل نمیدهند، بلکه باید با تمام تیمهای مربوطه هماهنگ شوند تا اطمینان حاصل کنند که محصول موفق است و به دست کاربران نهایی میرسد.
۶- اندازه گیری کنید
پس از اینکه یک محصول به دست کاربران نهایی رسید، آخرین مرحله اما نهایی، سنجش میزان موفقیت و اثربخشی محصول است.
هنگام تهیه پیشنویس الزامات محصول، PRD معمولاً شامل اهدافی است که باید به آنها رسید. در این مرحله، یک مدیر محصول می خواهد عملکرد محصول را از طریق KPIهای گسترده تر، تجزیه و تحلیل محصول یا تحقیقات کاربر اندازه گیری کند.
تجزیه و تحلیل عملکرد محصول در برابر نتیجه مورد نظر همان چیزی است که مرحله یادگیری چرخه راه اندازی ناب را، همانطور که توسط اریک ریس تعریف شده است، هدایت می کند.
این کمک می کند تا بفهمیم یک محصول چقدر در حل مشکل مشتری مورد نظر مؤثر بوده است و بهبودهای آینده را چارچوب بندی می کند.
مدیران محصول مسئول موفقیت محصولات خود هستند – تجزیه و تحلیل، و همچنین بازخورد کیفی، ابزاری ضروری برای درک اینکه آیا محصول موفق بوده یا نه یا اینکه آیا باید بهبود یابد، هستند.
نتیجه
مدیریت محصول یک اصطلاح گسترده است که شامل نقشی است که به عنوان یک محرک برای توسعه محصول عمل می کند.
در حالی که خود محصولاتی را نمی سازند، فرآیند را هدایت می کنند و طراحان، مهندسان، بازاریابان و فروشندگان را در این مسیر قادر می سازند و توانمند می سازند.
همه اینها در تلاش برای درک مشتریان و ساخت محصولاتی است که مشکلات را حل می کند و در عین حال باعث رشد شرکت آنها می شود.
دیدگاه خود را بیان کنید